ای دل غافل ...
بله...دیروز تولدم بود چه روز بزرگی بود که خودم یادم رفته بود تا اینکه یکی از بچهها بهم تبریک گفت که چند سال ندیده بودمش...
خیلی جالبه نه؟! رفقایی هستن که ادعای داداشی بودن دارن وقتی تولدشون میشه اگه یادت بره ماتحتتو پاره میکنن. اینقدر واسم مهم نبود چون خودم یادم رفته بود و اهل این قرطی بازیا نیستم. اما خب بعضی وقتا آدم فکر میکنه با خودش که عجب این چه ادعای رفاقتیه ...
کار ما پا خوردن از این دنیاست. مخصوصا از این رفیقامون اون رفیقمون که بعد از چهار سال حمالی و کمک و... که بهش کردم جواب محبتهامو خیلی خوب داد... خیلی راحت گفت برو ...
اون یکی دیگه که از مدعیهای رفاقت بود سر بحثهای سیاسی دیگه با من حرف نزد. البته یکی دوتا نبودن از اینا منتهی باید یادآور شوم که باید شا...ید به اون رفاقتی که سر چهارتا بحث بخواد بهم بخوره ... البته به طرف هم بر میگرده وقتی با بچه رفاقت کنی این چیزا هم هست دیگه...
کار این مردم فقط حرف مفت زدن و ادعا کردن همشون ادعا میکنن. بهوقتش دقیقا همونکارایی رو میکنن که یهزمانی میگفتن بده.
عیبی نداره ماهم خدایی داریم...
محتسب ومست
محتسب مستی به ره دید و گریبانش گرفتمست گفت ای دوست این پیراهن است افسار نیست
گفت مستی زان سبب افتان و خیزان میروی
گفت جرم راه رفتن نیست ره هموار نیست
گفت می باید تو را تا خانه قاضی برم
گفت رو صبح آی قاضی نیمه شب بیدار نیست
گفت نزدیک است والی را سرای آنجا شویم
گفت والی از کجا در خانه خمار نیست
گفت تا داروغه را گوییم در مسجد بخواه
گفت مسجد خوابگاه مردم بدکار نیست
گفت دیناری بده پنهان و خود را وا رهان
گفت کار شرع کار درهم و دینار نیست
گفت آنقدر مستی، زهی از سر برافتادت کلاه
گفت در سر عقل باید بی کلاهی عار نیست
گفت می بسیار خوردی زان چنین بیخود شدی
گفت ای بیهوده گو حرف کم و بسیار نیست
گفت باید حد زند هشیار مردم مست را
گفت هشیاری بیار اینجا کسی هشیار نیست
دیار فانی یا دیار باقی!
شیخ اصلاحات که در دادن بیانیه گوی سبقت را از موسوی ربوده، اخیرا نامهای خطاب به رئیس قوه قضائیه مرقوم فرموده که از سیر تا پیازش را روزنامه اعتماد ملی چاپ کرده. کروبی در بخشی از این نامه آورده: «ممکن است که کروبی را هم به دیار فانی بفرستند اما ملت زنده میماند و حق خود را میگیرد».ما نه که مناظره کروبی و احمدینژاد را دیده بودیم تا به حال خیال میکردیم شیخ اصلاحات، فقط عربیاش ضعیف است، نگو فارسی را هم همچین درست و حسابی بلد نیست. اینکه حالا یکی بعد از یک عمر «ضرب زید» خواندن، نداند که «عربی» به خلیج برمیگردد یا به دول خیلی بد است، از آن بدتر این است که آدم معنای دیار باقی و دیار فانی را نداند.
فرق فانی را با باقی نداند. ببین شیخ! یکی میخواهد بمیرد، میگویند یارو از دیار فانی به دیار باقی رفته. یعنی از این دنیا یک تک پا رفته آن دنیا. یعنی فاتحه! حالا این دنیا میشود دیار فانی، آن دنیا میشود دیار باقی. پس به آخرت میگویند دیار باقی. ما الان در کدام دیاریم؟ در دیار فانی. چرا؟ چون هنوز در این دنیا هستیم، خب! حالا آمدیم و رفتیم آن دنیا. ما در اصل رفتهایم به دیار باقی. با این حساب شما اگر الان قرار باشد به جایی بروید، آن دیار، دیار باقی است، چرا که شما همین الان که دارید زندگی میکنید در دیار فانی هستید. آدم از دیار فانی به دیار فانی که نمیرود. میرود دیار باقی. البته این لامصب حفظ کردنش آنقدرها هم سخت نیست. باید آن را شرطی کرد. بچهها هم این را میدانند که دیار فانی یا دار فانی به همین دنیا میگویند. یعنی اگر شما هر جا از شهرام جزایری پول گرفتید، آنجا دیار فانی است. در دیار باقی از این خبرها نیست. آن دیار فانی بود که میشد ۳۰۰ میلیون از شهرام جزایری پول گرفت. یعنی هر وقت یادتان رفت، فوری یاد شهرام جزایری بیفتید. شهرام میشود دیار فانی، آخرت میشود دیار باقی. حالا میخواهم ببینم به عمادالدین باقی میشود گفت عمادالدین فانی؟ فانی، فانی است، باقی، باقی است.
شمسالواعظین هم شمسالواعظین است. مهاجرانی هم الان در لندن است. البته هیچ بعید نیست جناب کروبی به سایر زبانها به جز عربی و فارسی مسلط باشد. شاید انگلیسی شیخ اصلاحات قوی باشد. شاید اسپانیولی را حرف میزند مثل بلبل. حالا یکی فارسی و عربیاش یک مقدار مشکل دارد، به جایش میبینی ایتالیایی را از مالدینی بهتر حرف میزند. وانگهی! تو به صد زبان زنده دنیا مسلط باشی، نتوانی ۳۰۰ میلیون از شهرام جزایری پول بگیری، به درد جرز لای دیوار هم نمیخوری. اصلا تو دیکشنری متحرک؛ به چه درد میخورد؟ حالا هزاری هم فرق میان دیار باقی با دیار فانی را بدانی. فکر نان کن که خربزه آب است. مردی برو یک دوست ردیف کن که ۳۰۰ میلیون از او به تو بماسد. حالا از دیار باقی میخواهی به دیار فانی بروی، از باقی به فانی میخواهی بروی، نمیدانی اصلا از کدام طرف بروی، فکرش را هم نکن!
توی آغوش تو
منو تو آغوشت بگیر خدا میخوام بخوابم
آخه تو تنها کسی بودی که دادی جوابم
منو تو آغوشت بگیر میخوام برات بخونم
روی زمین چقدر بده میخوام پیشت بمونم
کیگفته باید بشکنم تا دستم و بگیری
خسته شدم از عمری غربت و غم و اسیری
کیگفته باید گریهی شبام و در بیاری
تا لحظهای وقت شریفت و واسم بذاری
توی آغوش تو آرامش محضه
منو با خودت ببر حتی یک لحظه
بغلم کن من و بردار ببرم دور
ببرم از این زمین سرد و ناجور
وقتی باید واسهی رها شدن یه بیفروغ بود
واسه آرامش نسبی کلی حرفای دروغ بود
توی دنیا هرچیزی قیمیتی داره حتی وجدان
اینارو هیچجا ندیدم نه تو انجیل نه تو قرآن
وقتی دنیا غرق پوچ و مفته
صدای هق هق تو پس کی شنفته
تو که میگی پیشمی تا لحظهی مرگ
اینکه میگن میشکنی رنجم میدی بگو کی گفته
توی آغوش تو دیگه تنها نیستم
هر نفس اسیر دست غمها نیستم
دیگه عاشقانهتر از عاشقانهان
واسه موندن دیگه با بها بهانهان
توی آغوش تو از درد خبری نیست
از دروغ و حرفای زرد اثری نیست
نمیبینی که سیاه است هر آسمونش
جلو حرف ناحساب بند زبونش
...