ای دل غافل ...

بله...

دیروز تولدم بود چه روز بزرگی بود که خودم یادم رفته بود تا این‌که یکی از بچه‌ها بهم تبریک گفت که چند سال ندیده بودمش...

خیلی جالبه نه؟! رفقایی هستن که ادعای داداشی بودن دارن وقتی تولدشون می‌شه اگه یادت بره ماتحتتو پاره می‌کنن. اینقدر واسم مهم نبود چون خودم یادم رفته بود و اهل این قرطی بازیا نیستم. اما خب بعضی وقتا آدم فکر می‌کنه با خودش که عجب این چه ادعای رفاقتیه ...

کار ما پا خوردن از این دنیاست. مخصوصا از این رفیقامون اون رفیقمون که بعد از چهار سال حمالی و کمک و... که بهش کردم جواب محبت‌هامو خیلی خوب داد... خیلی راحت گفت برو ...

اون یکی دیگه که از مدعی‌های رفاقت بود سر بحث‌های سیاسی دیگه با من حرف نزد. البته یکی دوتا نبودن از اینا منتهی باید یادآور شوم که باید شا...ید به اون رفاقتی که سر چهارتا بحث بخواد بهم بخوره ... البته به طرف هم بر می‌گرده وقتی با بچه رفاقت کنی این چیزا هم هست دیگه...

کار این مردم فقط حرف مفت زدن و ادعا کردن همشون ادعا می‌کنن. به‌وقتش دقیقا همون‌کارایی رو می‌کنن که یه‌زمانی می‌گفتن بده.

عیبی نداره ماهم خدایی داریم...





نظرات:


متن امنیتی

گزارش تخلف
بعدی